تاریخ انتشار: دوشنبه 26 تیر 1391-ساعت: 20:12
مشاهده: 1994
تلخی روزگار اینه که خیلی چیزا رو میشه خواست…….!!
ولی نمیشه داشت……!!!!!
****
ای تنهاترین تنهای شبهای تنهایی من تو تنها کسی بودی که تنهایی هایم را تنها به تو گفتم آه ای خدای من چه شبها که تن ها ، تنها آرامیدند و در تنهایی فریاد دوستت دارم سر دادند
تو اگر میدانستی که چه زخمی دارد و که چه دردی دارد خنجر از دست عزیزان خوردن ،از من خسته نمی پرسیدی که تو ای دوست ... چرا تنهایی؟!؟
***
من به زیبایی چشمان تو غمگین ماندم ... و به اندازه هر برق نگاهت به نگاهی نگران ... تو به اندازه ی تنهایی من شاد بمان. تنهایی من به قدر تپش قلب مهربان تو می باشد.
***
هی فلانی...
رفتن حق ادماست...
اما اگر پیشم بودی تابستانم قشتگتر بود...
***
رفت ... بدون خداحافظی... به همین سادگی...
خدایا چه امتحان سختیه... دوباره تنها شدم!
***
دو چیز بین ما هست که هیچ وقت تموم نمیشه:
حماقت من
و
دروغ های تو
***دوستیها بی رنگ........
بی کسی ها پیداست.......
راست گفتی سهراب......
آدم اینجا تنهاست..........
***
وقــتـي ازم مــي پـرسي که خوبـي و من ميگم: اي بد نيستم..
يعني بدم !
خيلي هم بدم !!
پس نگو خدا رو شکر !
***
اگر او برای تو ساخته شده
من برای تو ویران شدم
حالا ببین...
غذای روزانه ام شده فریاد هایی که نجویده قورت میدهم...
***
گاه میتوان تمام زندگی رادرآغوش گرفت،فقط کافیست تمام زندگیت یک نفرباشد
***
تواین دنیا به هرکی تکیه کردم،جا خالی داد وبه زمین خوردنم خندید.
***
سلامِ مرا به وجدانت برسان و اگر بیدار بود بپرس
چگونه شب ها را آسوده می خوابد . . . ؟
امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 10 |
|